خاطرات کوتاه از شهید سید جمال الدین اصحابی
مادر شهید: شهید خیلی ساده بود با اینکه سن کمی داشت دلیر و شجاع بود و بسیار خنده رو و رئوف و مهربان بود و بسیار زحمت می کشید .
دوست شهید: از دوران کودکی شهید را می شناختم. ایشان علاقه ی زیادی به مسجد و محراب داشتند. هر دو در سبزه میدان زندگی می کردیم. اوایل پیروزی انقلاب در جلسات بسیج شرکت می کرد و در آن موقع همیشه در گشت شب که نگهبانی از محلات به عهده بسیج بود یکی از فعالان بود و در جوار بزرگانی چون شهید شافعیان، شهید کارگر و شهید معتمدی و سایر پاک اندیشان بود. فکر و عقیده او با خدا و رسول خدا و ائمه رشد کرده و متعالی می شد.

وصیتنامه شهید سید جمال الدین اصحابی
بسم الله الرحمن الرحیم
و اعدوالهم مااستطعم من قوه
با سلام و درود بر مهدی صاحب الزمان و نائب بر حقش خمینی کبیر این قلب تپنده مستضعفان جهان این بت شکن عصر، منجی نسل ارواحنا له الفدا و رزمندگان اسلامی که جان و مال، زندگی، زن و بچه را رها کرده و با ایثارگری خودشان قلب دشمن را از ترس متوقف ساختند و پدر و مادر و بستگانم که راهنمائی این بنده حقیر کوشیدند.
ای مردم غیور ایران!
از شما می خواهم که همانند مردم کوفه نباشید که امام را تنها بگذارید و این منافقین (ستون پنجم) کوردل می خواهند بین اسلام و روحانیت جدائی بیندازند و جدائی بین نماز و روحانیت یعنی روی آوردن به کفر و نفاق که امام عزیزمان صریحاً می فرمایند: اسلام و روحانیت همانند کشور بدون طبیب است.

ای پدر و مادر و بستگانم! در مردن من گریه نکنید زیرا از گریه شما دشمن سوء استفاده می کند. ای اهل محله هوشیار باشید که بعد از شهید شدن من وصیت می کنم که هر شب جمعه به دیدار خانواده های شهدا رفته و مراسم وحدت آفرین کمیل را برگزار کنید.